-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 مردادماه سال 1393 08:42
ای کسانی که بدون رفقای قدیم به شمال می روید ای تو روحتون ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1393 09:02
چه سلفی باشی یا عکس سلفیت را ببینم یا سکسی شده باشی برای احرار شام من داعشت را داغ میکنم و تمام هسته های هلو های خورده ات را در معابدت می اندازم آنقدر از خودت جهاد نشان بده که نکاحت مورد قبول خدا هم باشد ای مجاهده ی پاره ی خون آلود من نیز تو را چنان به سمت پله های ترقی می نمایم که ندانی مجاهدی یا داف جایگاه جهادت آباد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 تیرماه سال 1393 13:49
تمام حرف هایی را که اخته بودند گفتم و شنیدی رسالت بی آغاز ما تا انتهای خیابان، یکطرفه است.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 تیرماه سال 1393 13:55
با تمام وجود غمگینم مثل وقتی که زن نمی سازه مثل وقتی که دوست میمیره مثل وقتی که تیم می بازه ... ش.ن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 12:02
خدایم بتی بود که شکستم و خودم را خواب دیدم که خدایم مرا شکست
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 خردادماه سال 1393 10:39
خسته تر از آنم که تنت را به تنم بسابانم خسته تر از آنم که هم فکرت شوم حتی نمی توانم با خودم همفکر باشم حتی فکری ندارم و هیچ دلیلی برای کس نوشته ایی از هیچی که برخواسته ام و هیچی که نخواسته ام و با هیچی که در آمیخته ام متنفرم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 خردادماه سال 1393 08:18
بهترین شغل دنیا پدر پولداریه به خدا......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1393 12:58
هر شب تجاوز به یک خاطره ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1393 10:56
جه بنویسی و چه ننویسی من تو را خط می زنم تو را می کوشم که بپوشانمت لباس تازه تردید خاک را خط می زنم و قلمم مثل شخم تازه تو را می رویاند از دل خاک های خشک که کشته شده ایم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1393 13:13
باز هم هجوم ریز گرد ها ... باز من و شهر بی پشت و پناهم باز کودکان در خطر باز مردمان بی اثر کاش میشد رفت اما خانه دوست خراب خراب است هنوز ....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 13:38
از خودم هم بیزارم چه رسد به تو... حتی برای لحظه ای نیندیشیده ام به خود فقط دیده دوخته ام به هیچ هرگز مرا یاد نخواهی آورد تا همبستر خاطرات تلخت نشوی آی من هلاهل شده ام ناگوار اما خنده بر هر درد بی درمان دواست الا زنده بودن ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 فروردینماه سال 1393 13:24
من حرفی برای گفتن ندارم به حرف ها بگویید مرا برای گفتن نگه دارند ور نه در این ظلمت خفقان همه خفتگانند زیاد من زائوی تمنای حروفم برای بروز و باران که ببارند که بکوبند و خونابه را اندازند چه در استخر باشی یا بغداد من برای تو خواهم گفت از خونهایی که نریخت از شد هایی که نشد که نشد به سمت چپ درویش!!!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 فروردینماه سال 1393 12:30
ما انتخاب نمی کنیم ما انتخاب را میکنیم و چنین بود که مختار آمد و امیر مختار شد خواه یا ناخواه من به هیچ چیز به اندازه کس نوشت هایم اهمیت نمی دهم و چنین است که امواج شعر را در می نوردم و از میان سوراخ مهبل آن وارد میشوم آری تن به ذلت شعر ندهید ای مردم من برای شما از خودم پیامی آورده ام من از او از خودم شنیدم که به خودم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 فروردینماه سال 1393 09:11
بیزارم از با تو بودن که تنها ترین کنارت منم خوب یا خواب خوش خاک نشین نیمه شب ها منم نه آنقدر در میانه نه در دور دست به هر گوشه گمگشته تنها منم تو نه یار خواهی نه غار رفیق خودم هم منم دلم مرغ وحشی ندارد دریغ که تا سر کشیدی زه بامت پرد دلم گر گرفته دلم سوخته از این پس تو با تو منم با منم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 08:21
محو خواب تو شدم خواب تو خوابم بربود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1392 13:34
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 14:29
همین پریروز بود که میان پریود های خون آلود زندگیم مبعوث شدم عبوث شدم و عبث ماندم و کاش اختگی این آخرین حربه ی یک مرد سالخورده مرا می خورد و لای ساندویچ میگذاشت لای تمام گرمای دو تا رانهایت بر گوشهایم ای کاش در آن دره تابناک فرو رفته تا لزاجت مرگ برای سه نه سیصد سال معتکف میشدم ای کاش ای کاش مقعدم به اندازه تمام تفنگ...
-
از وحشی بافقی
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 14:06
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم،بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم،رمیدیم نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است انگار که دیدیم ندیدیم،ندیدیم صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن گر میوه یک باغ نچیدیم،نچیدیم سر...
-
خواب های هرزگی
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 09:27
دمی که بر می خیزم و میمیرم برای خفتن خوابگاه خون آلود آرزوهایم هرگز برای با تو بودن منتظر نماند چنان در هیچ فرو رفته ایم انگار هیچ نبودیم و «از هیچ کمتریم» خانه هایی آباد و لبالب اما ... دل من وسعت بیکرانی میخواست که نداشت
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 13:26
نمیخوام داستان تعریف کنم. اما در کل چقدر بعضی ها پستن،بعضی ها برای دیگرام مشکل ایجاد میکنن اما معلوم نیست برای چی !!!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 13:57
هانطور که خاطره هایم مردند آرزو هایم مردند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 18:59
آنان که در خزانه استان ما کار میکنند و شوهانند و پرشیا دارند(1)انها خرند(2) آنها گاو نرند(3)شوهانند و نمی فهمند(4) آنان که نوشت افزار دارند(5) مهر بانند(5) اما میه خاصند (6) آنان بزنند(7)
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 21:53
به جهنم که عاشقم هستی به جهنم که عاشقت هستم به درک تمام قلبم را که به پای تو خون شد
-
تقدیم به روز ها
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 15:41
نه بار در دهمین بار حامله شده اییم حامل ویروس شدید خفگی خفه اییم و خفته اییم و بیدار مانده اییم به زور چک و لقد خورده یا نخورده همیشه در صحنه ایی بوده و هستیم که انکار منکر ترین راست قامت ماست.... نه بار ده بار یا 88 بار در هر حال خفه ایم و بهتر است خفه بمانیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 12:29
ای به روحت اداره برق
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1392 19:41
چنان خشک شده ام که دیگر نه می توانم بنویسم و نه باشم رود ها هم خشک میشوند ما که گندابه اییم راست به تو میگوییم خسته ام
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آبانماه سال 1392 14:28
خاطراتی که مرا یاد شده خطرات ره عشاق شده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 آبانماه سال 1392 21:48
به خاطراتت چنان امید بسته ام انگار دفترچه خاطراتم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 15:21
روا چنان می تازد که انگار سگ تازیست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 مهرماه سال 1392 19:16
آخ لوبریکانت تو چقدر لیز میکنی و من چقدر لیزانه دوستت دارم فرو خواره ی هشت در پروانه به دست به تک سیخ هم اگر کشیده نشوی باز هم جگری اصلا اصلا اصلا