با روزگاری که در راه است
امروز و فردا نکن
تا نبسته دست مرا میل تو
امروز و فردا نکن
نوش جانت بوسه هایم
کاش میشد می شنیدم
نوش جانت بوسه هایت
کاش می آمدی
امروز و فردا نکن
می نوشیدمت،شهد تورا
شهد نوشاب تو را
ای اعتبار و احتکار ومایِ ما
از پریشان برده رو
روی در گیر فردای ما
خدا رحمتش کنه.برهان الدین ربانی رو میگم.مجاهدی بود.
خدا رحمتش کنه.
احساس میکنم فغانستان هنوز جزیی از ایرانه و تاجیکستان هم باید جزیی از ایران باشه.
منطقه شمال عراق و بحرین و آذربایجان هم به همین صورت.فرهنگ های واحد باید زیر یه پرچم باشند.
وقتی میپیچم
در کوچه ها
باران کو؟
ابر کو؟
خورشید این هرزه بی حجاب کو؟
کو ،کجا؟
باران را دیدید؟
من مست تر از این خواب راهی ندارم
با رگ من در بستر شب
همپرسه ی انتهای بی همه چیز
بی تو دنیا رنگ خودش نیست
من رنگ راه حرا .
غار بعثت من
ای شکاف نهفته در تمام آیه های من
خدای چشمه های پر آبی من
برخیز وقتش است
هیچ نگو برخیز!
مبعوثت میکنم...