انتها و بوسه
انتها رسیده ها
انتها و بوسه
انتها رسیده ها
نمیتونی یا نمیخوای؟
هر کار بدی یه مجازاتی داره .فکر کنم منم به حد کافی مجازات شدم و دیگه تحمل مجازات رو ندارم
اصلاً همش تقصیر خودت بود که اونجور شد،انقدر پا رو دمم گذاشتی که منم اون حرفا رو زدم و إلا من که کاری به کارت نداشتم
خودت خوشت میومد دعوا کنیم.
آخه با دست پس زدن با پا پیش کشیدن تا کی؟؟؟؟
یا یه دفعه مردم تو دلت (که بگو تا بدونم)یا هنوزم دوسم دار(اگه داری بگو دیگه)
حرفی واسه زدن ندارم
فقط خوشحالم ،نه از وضع موجود،نه
از از اینکه باهام حرف میزنه .جوابمو میده.دلم خیلی براش تنگ شده بود
باید اعتراف کنم که بی اون یه موجود بی اصالتم
وقتی هستش ساکت میشم،خودم میشم،آروم ترم.
هیچکسی رو نمی تونم قدر اون دوست داشته باشم.هیچوقت
خیلی ازش خوشم میاد.شبیه یه اسبه .یه موستانگ
نجیب ،با وقار،دست نیافتنی،و غیر قابل پیش بینی
دوسش دارم
زود برگرد
چشم هایم به راهت مانده و خیره سر از چشمت گریزی نیست
زود برگرد.خونابه از چشمم چنان جاریست که این عید و دو صد بهتر ندارد طاق سیلابش
زود برگرد.جهان چشم انتظار کیست؟
مگر عمری دگر مانده؟
مگر جانی که بر لب بود
زه وحش روزگار کج به جا مانده؟
زود برگرد.