انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

آخی

برگشتم.رفته بودم از پایان نامه م دفاع بکنم

18.75 شدم


یعضی وقتا به خودم میگم خدا چرا اینقدر رفتارش عجیبه

یه چیزایی رو بهت نمیده چون دوستشون داری

و چیزایی رو بهت میده که دوستشون نداری

آخرشم دوستان عزیز میان و میگن حکمته حکمت

آخه کدوم حکمت؟؟؟؟؟از اول تا آخر زندگیمون شده تو سری خوردن

همش حسرت کشیدن ،بابا این که نشد!

نگید خدا یه چیزی رو میدونه که اینجوری سرت میاره

خدا عادت کرده بنده هاشو زجر بده تا نه این دنیارو بهشون بده نه اون دنیا رو

یارو آخونده حرف جالبی میزد

میگفت مگه خدا فقط ناظم مدرسه ماست؟

چرا یاروه که به هیچی اعتقاد نداره از یارو دینداره زندگی بهتری داره؟

چرا بعضیا به خاطر نداری مجبور میشن آخرتشون رو بفروشن؟

این مگه عدالته؟

یه بنده خدایی که خیلی ساده بود یه روز اومده بود مسجد و داشت با صدای بلند از خدا گله میکرد

این عین حقیقته

اون در کمال سادگی این حرفا رو به خدا میزد:

خدایا چته؟چرا نمیگیری من چی میگم؟من که هرچی میگم تو بازم راه خودت رو میری؟خدایا مگه گیجی؟تو بیا جای من تا ببینی چه خدایی برات میکنم!!!!

خدا جای هیچکدوممون رو عوض نکنه!

خدا به هممون عقب یده

صبر بده

خدا به هممون عنایت کنه

ما رو امتحان نکنه یا اگه میکنه امتحان آسون بیاره

اون که براش کاری نداره

پس محبت خدا 30 برابر محبت مادره کجا به درد میخوره؟اصلاً چرا پشت سر هم داره دهن منو سرویس میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بهار را در آینه ات می بینم

تو هزاران با بر من میتابی

ای تو تمام جان من

بی تو تمام میشوم

در جنگ نابرابری

همچو شهید میشوم

دریا چنان رودیست در پیش چشمانم

وقتی که اشک تو سیلاب غمبار است

ای کوه آرامش

من کودک عصرم

وقتی نباشی تو

من با خودم قهرم

وقتی که باز آیی

در صحن چشمانت

قربان کنمت جان را هر چند که می دانم

تا روی بردارم

با روی تو در دامم

من از گنه خوبان

در کوی خمارانم

من از تو ندانم هیچ

افسوس که انسانم

در دایره ی قسمت

من حافظ دورانم