انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

برای اینکه

خوب بپر توش 

برو غرق شو ،اگه دست من بود میدادم ببرنت حبس انفرادی که آفتاب مهتاب نبیندت 

گند بزنم به هوای شرجی ،اصلاً رطوبت هوا که از 30% بالاتر بره و دمای هوا هم بره از 27 بالا تر دیه اون هوا یه قرون نمی ارزه 

خوش به حال زمستون 

خوش به حال کولرا وقتی زمستون میشه 

خوش به حال خرسای قطبی وقتی زمستون میشه 

اصلاً دهن همشون سرویس 

من ماست و خیار میخورم افطار هم نمیکنم 

چرا؟ 

برای اینکه 

به نظرم بهترین جواب به چرا همین دو کلمس 

برای اینکه و بعد سکوت

باقالی

اینو یارو بنده خدا  نامجو میخونه 

منم اینو به یارو بنده خدا تقدیم میکنم 

 

 

 

من از دل کناری نجستم 

تو هم هیچ،بارم نکردی 

تو آدم حسابم نکردی 

تو هم باقالی بارم نکردی 

خراج مالک ری پرداخت کی گردم به زلفانت 

من از ته با تو در امیختم نازنین 

انفاق فوقانت 

خانمک ،بحر لطافت 

ژنهای افغانت 

نیمه شب آوا و افغانت

جانا دورو برت بگردم 

گردو بخور 

با دخترک بنشین 

رهبری بکن 

ماچ بکن 

موز بخور 

سکس بکن 

راه راه  

روزه بگیر 

رضوان برو 

مشهد 

زند و پازند

آه دیگر قسم میخورم که ننویسم 

جز شعر 

چیزِِِِِِِِِِِِِِِ شهر 

کسی را در شعر 

کسی را در شهر کشته اند   

در میان رودان 

میان آن رود آب آنگوری تو 

من مرده  

آبم برده 

آه

در کوچه انداخته اند 

در کوچه پس کوچه ها ی بی خیال تمنای من به تو 

آی آشغالی، کیسه زباله  

اصفهان،بریانی 

69 

من چیزِ شعرم را در می آورم  

و تو در چیز دان تاریخت فرو میکنی 

تاریکت فرو میکنی 

فرو کن 

در او کن  

دری وا کن  

که من در دو دستم  

من از دستم  

من همرنگ بی رنگم 

من ،دانم

لامپ

ای زندگان دهن سرویس 

من همه تان را به میهمانی کین دعوت میکنم 

بمب و بوق و کرنا 

ساعت و قلاده و فحشا 

خدا حافظ خدا  

خدا حافظ خدا