انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

هجوم و هجرت

آه چقدر سخت و غم انگیز است، بازی زمانه، وقتی قلبها به هم گره میخورند صد ها کوه از غم و افسوس مثل دزدانی که در کمین قافله ای نشسته اند بر سر محبوب و محبوبه  خراب می شود.انگار تمام دنیا یک دور غریب شده دوستش داری اما به او نمیرسی ولی به کسی میرسی که دوستش نداری. 

خدا من این دور را نمیخواهم ،این میوه گندیده ،این عروس هزار بار حجله رفته ی دور باطل زندگی را نمی خواهم.نباید همبستر کسی شوی که دوستش نداری و  بایدتا ابد در آرزوی کسی بمانی که دوستت ندارد. 

باید رفت مثل تمام پرندگانی که هجرت میکنند،به دورترین جای ممکن ،به خلوت ترین جا.

دریا میان ماست 

ما از کویر بدتریم 

رویای خام من 

با تو تجدید میشوم 

شهریور باش 

این کلاس آخر است  

من به تو نمیرسم 

تک نزن  

تمام پاتک خوردگان منم  

وای چقدر بوسه در کفم 

پودر کجاست  

من صابون نمیخواهم

امشب به افتخار عشقت ایستاده میمیرم 

تو همه را به من بخشیدی 

من بی تو من نیستم 

چه اکنون بازگردی یا هزار سال دیگر 

دلم روشن و چشمم کف پایت 

همواره میمانم 

تو بمان

حوصله هیچ کاری رو ندارم 

تقریباً امروزم همش بیهوده تلف شد 

یا خواب بودم یا پای کامپیوتر یا پای تلوزیون 

کاش یه کم درس میخوندم 

اما الان خوابم میاد 

برای عذاب خودمم که شده تا ساعت دو ونیم سه نمیخوابم.فردام روز خداست فردا درس میخونم 

دیشب خواب دیدم که(گلاب به روتون).... ولش کن زیادی بی ادبانس که تعریفش کنم 

الان دلم میخواد یه لیوان آب بخورم

شرراه را روشن  

مشروب از مشرب چه کسی می نخورم 

وای تو چرا از ما دوری  

دخترک پلت کجا کشیده؟ 

من همیشه به تو آسفالت میفروشم 

بیا نزدیک  

هم آوردت آمده  

چنان برویم که باز نگردیم  

بیا نطفه ام را در دریا بریز 

سلاح برکش  

دوشقه ام کن