آه بستر رودخانه تو را میخواند
ماهی شو
من سنگلاخم
بیا روبه مهتاب کنیم
پشت به همه
روبه محبوبه ی شب
عریان شو
حقیقت فقط عریان است
تو غیر از حقیقت نیستی؟
بچرخ
باز کن
بالهایت را میگویم
می آیم
نترس هنوز بامداد نزاییده
اگر نخوابیده ای بخواب
و اگر مبخواهی بخوابی
سوسک ها را بکش
لیس نزن بخواب
دریا دوراهی شده در ما
باز باران
من گفتم گل شیفته شده
گفتی نه
بخواب
برهنه بخواب
من لولیتا را میشناسم
دیشب سی و پنج هزار
باقیات صالحات داد
رفت برو
بخواب آمدم