انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها


خسته تر از آنم که تنت را به تنم بسابانم

خسته تر از آنم که هم فکرت شوم

حتی نمی توانم با خودم همفکر باشم

حتی فکری ندارم

و هیچ دلیلی

برای کس نوشته ایی

از هیچی که برخواسته ام

و هیچی که نخواسته ام

و با هیچی که در آمیخته ام

متنفرم


بهترین شغل دنیا پدر پولداریه

به خدا......


هر شب تجاوز به یک خاطره ...

جه بنویسی

و چه ننویسی

من تو را خط می زنم

تو را می کوشم که بپوشانمت

لباس تازه تردید


خاک را خط می زنم

و قلمم

مثل شخم تازه تو را می رویاند

از دل خاک های خشک


که کشته شده ایم


باز هم هجوم ریز گرد ها ...

باز من و شهر بی پشت و پناهم

باز کودکان در خطر

باز مردمان بی اثر

کاش میشد رفت اما

خانه دوست خراب خراب است هنوز ....