انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

من عاشق ماچ و موچم؛البته فقط و فقط با یه نفر

خوشمزه ترینم با تمام وجود میلیسمت


بوسه اثر فرانسیسکو هایز

تو یه وبلاگی نوشته بود که حرفا رو باید زایمان کرد .البته دقیقاً اینو نگفته بود ها ؛اما یه جوری این معنی رو میداد

اما الان بحث من اینه

اگه بعضی از حرفا رو سزارین کنیم چی؟

یعنی این زایمان طبیعی باشه خوبه یا اینکه ببرنت یه جایی یه چوری با دو سه تا کشیده آب دار و دوسه تا ناخن امبردست دیده حرفا رو سزارینت کنن ؟

اصلاً اگه یه حرفو سقط کنی چی؟

تکلیف حرف سقط شده چیه؟

بعد یه سوال دیگه بعد طلاق عده حرف زدن چقدره؟دو طهر یا زایمان حرف؟

اصلاً این چه جور زایمانیه که خون نداره؟

زایمانی حال میده که در اثر فرایندی نیمه شب بنیان باشه.روی تخت  برهنه و ....

بقیه زایمان ها رو ول کن

ببین

عشق من

تو را با تمام وجودم mark all میکنم

انگاه تمام انتهای وجودم را

به ضمیمه دوغ خسته اش

که تراشیده شده

تقدیمت میکنم

حوای من

تقصر از شیر خام خوردن ماست

شیر خام خوردیم و راست شدیم

و بعد قد راست کردیم

و بعد راست راست راه رفتیم

و بعد در راستای یک خیابان...

عشق راست کردیم

راست گفتیم و راست شنیدیم

و بعد در تنهایی راست کردیم

و شیر خام خورده ای دیگر پدید آوردیم

تا وقتی او نیز راست شود

همه ما به راه راست هدایت می شویم


کمرنگ شدی ؟چرا ؟

پررنگی بهت نمیساخت؟

شاید خودم شیلنگ رو گرفتم توش

کمرنگت کردم

خدا از من نگذره

که منم ازش نمیگذرم

خدا حقمو از خودش بگیره

خدا بره شبا بخوابه

مطمئنم آلپرازولام میخوره

چون روزهام منگه

همش خوابه

فکر کنم خیلی لبنیات میخوره

آخه داره همه چیزو سفید میبینه

ای بابا چی بگم!!!!

خدا از هیچ کسی نگذره