آه دیگر قسم میخورم که ننویسم
جز شعر
چیزِِِِِِِِِِِِِِِ شهر
کسی را در شعر
کسی را در شهر کشته اند
در میان رودان
میان آن رود آب آنگوری تو
من مرده
آبم برده
آه
در کوچه انداخته اند
در کوچه پس کوچه ها ی بی خیال تمنای من به تو
آی آشغالی، کیسه زباله
اصفهان،بریانی
69
من چیزِ شعرم را در می آورم
و تو در چیز دان تاریخت فرو میکنی
تاریکت فرو میکنی
فرو کن
در او کن
دری وا کن
که من در دو دستم
من از دستم
من همرنگ بی رنگم
من ،دانم
salam
webetun aliye
ye welog fisabilellah sakhtam
khoshhal misham ba nazaret mano komak konin
bye