انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

دریا چنان رودیست در پیش چشمانم

وقتی که اشک تو سیلاب غمبار است

ای کوه آرامش

من کودک عصرم

وقتی نباشی تو

من با خودم قهرم

وقتی که باز آیی

در صحن چشمانت

قربان کنمت جان را هر چند که می دانم

تا روی بردارم

با روی تو در دامم

من از گنه خوبان

در کوی خمارانم

من از تو ندانم هیچ

افسوس که انسانم

در دایره ی قسمت

من حافظ دورانم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد