انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

احمد شاه مسعود

  

خدا رحمتش کنه 

همینجوری یه دفعه یادش افتادم 

زیاد ازش چیزی نمیدونم 

نه هم نژادمه و نه هیچ قرابتی 

اما احساس میکنم آدم خوبی بوده 

یه شیر بوده

حرفی برای زدن ندارم 

فقط اومدم که باشم  

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند 

دیوار زندگی را زین گونه یادگاران 

 

فقط ای کاش همه ما شاد باشیم 

کسی گرسنه نمونه 

کسی بی کار نباشه 

همه پولدار باشن  

همه انسان باشن 

هرکی دوس داره به عاشق بشه این موقعیت براش پیش بیاد 

به عشقش هم برسه 

نور و دور

این یه حقیقت محضه که خیلی از کارا دلیل نمیخواد  

خیلی از کارا احتیاج  به بهونه داره  

اما ما همیشه همه چیز رو روی روالی میدونیم که توی زندگی اجتماعی وجود داره ما توی زندگی اجتماعی باید برای کارهامون بهانه خوبی داشته باشیم تا در نظر بقیه موجه جلوه کنیم 

بعضی وقتا اونقدر درگیر این وضعیت میشیم که کارهایی رو که احتیاج به بهونه نداره هم به همین صورت انجام میدیم یعنی برای کارهایی که بی نیاز به بهونه هستند دنبال استدلال و دستاویز برای انجام اون کارا هستیم 

یکی از این کارا لمس کردنه (قطعاً منظورم لمس کردن عاشقانه است) دست ها رو تو دست عشق گذاشتن و...... 

وای به حال ما مردم واقعاً داریم به کجا میریم 

مگه این جامعه با ما چیکار میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

احساس تنهایی میکنم

امروز تمام روز رو خونه موندم

دارم دیونه میشم

نه کاری نه امیدی و نه حتی ..

ولش کن کفر نعمتهایی میشه که داریم

من دیگه خسته شدم از ازدست دادن داشته ها و فرصتها

خدا نکنه بازم بدبیاری بیارم

مرگ در هاون میکوبد و من در بستر شب

اعتیاد روز های شاد را