انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

بیهوده نگو

پژواک ندارد در کوه

صدای افتادن برگ

بیهوده مرو

بیهوده منشین

اینجا صندلی ها هم انگولکت میکنند


اینجا میان دو راهی ماندن و سخت ماندن

همه مانده ایم


و فحش های رکیک

اگر نیتت خیر باشد

نیک است

نیکوست خواندن شعر در مدح

نیکوست دروغ با کافر

نیکوست ربا با کافر

...

چند وقته خیلی بی قرارم

یک روز از این جا میروم

اما

تمام شب نخواهم تاخت

نخواهم گریخت

حتی دیگر ارزش گریختن نداری

لوزان

و این میانه

که سر یک میز نشستیم

گاهی برای خوردن با هم

و گاهی هم، خوردن هم

من به تو معتقدم

و به پارگی مقعد خویش


چه توافق بکنیم

چه تحریمم بکنی

و چه سر بر سر پیمانه کنی

سر این خط آخر

می رسد به ته دلتنگی تو

و گشادی بی انتهای من

به توافق برسیم یا نه

من با تو قهرم