انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

ای کسانی که به وبلاگتان سر نمی زنید 

به وبلاگهای تان زجوع کنید ،مبادا نظری داده باشند اهل دل،باشد که پاسخی درخور دهید

یه روز یه اتفاق جالب می افته .قطعاً اون روز من هنوز زندم.دارم قاه قاه به این زندگی میخندم.مستم اما شراب نخوردم اون روز نخورده مستم.یه روز یکی میاد اما اونی نیست که همه میگن.هر کسی منتظر اومدن کسیه که دوست داره بیاد کسه که لباس تنش،رفتارش و همه حالاتش به تعداد انسانهای روی کره کثیف زمین می تونه رنگ ،نوع و حالات مخطلفی داشته باشه.جالب ترین نقطه دنیا اینه که ممکنه من زرت و پرت گفته باشم و اون اومده باشه و رفته باشه و همه ما منتظر اومدن کسی باشیم که رفته. 

موکداً میگم که این نوشته هیچ ربطی به موعود آخر الزمانی نداره 

پس بیخود خودتون رو پاره نکنید.من در مورد خودت حرف میزنم.قضیه سی مرغ و سیمرغ . 

این مطلب از خودم نیست و از یه سایت ورش داشتم 

 

 

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یک کودک آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره

This poem was nominated poem of 2005.

Written by an African kid, amazing thought :

“When I born, I Black, When I grow up, I Black, When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black… And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray… And you call me colore???

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یک کوذک آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی دارد:

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم… و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای… و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟

شاید درست میگه 

شاید باید دل به دریا زد 

شاید نباید گفت شاید  

دل کندن مثل عمل جراحیه  

امروز حرف خاصی واسه زدن دارم