خواب دیدم
انگار خوابیده بود
خدای خوب ترسا
و انگار تمام خالی بودنم از پیمانه ای پر شده بود
وزین ترین نوازش خواب مردگی من
کانگرو بخورم یا نخورم دوستت دارم
تو هنوز برایم مثل ماه شب های کویری
عشقت هرگز به پایین تنه ام نفوذ نکرد و نخواهد کرد
تا ابد برای بالاتنه ات دوستت دارم
وقتی هنوز راه نیفتاده بود
کودک نو پای وجودم
آنگاه من خامه ها را روی نان مالیده بودم و
پی عشقت را به تن ساییده بودم
این ساییده ترین عشق جهان
سوهان باشی یا سمباده
من مالیده ات هستم همه روز
همین ...