مدیر برنامه های یک بی انتهایی محض شده ام
و ستاره هایی را برای نچیدن در خاک گود خودم میپرورانم
ای ساکس ها و استاکس ها
نت های مرا چنان یافته اید
که انگار نطفه هایی را از هیچ به خاکستر رسانده ایم
انگار تمام بیست و چند سال پیش از این ختنه شده بودم هر روز
و هر روز مرا از ته بریده بودند
بی سنبل
حالا من و تمام درازی هایم برای شره شره رنگ
که از خاک اندارو بار انداز و فیتو تا ضربه ی فنی راست راست را می رویم
اما تو چنان مست مانده ای انگار تمام عمرت را ویاگرا نخورده ایی
و من چنان راستم انگار در میان خم شراب خوابانده اندم , هزار سال
و هزار سال از جلو تا آبش مثل سیل بررد تمام پاکستانت را
آب های زمزم وار و نوشابه های آب دار
و دیگر چیز های آب دار
چک و لقد و آلت تناسلی
و چقدر خشکسالی بد است
وقتی همه بدنبال آبند و ندارند و خشکیده اند دندو
و رفتندو نیامدندو
ما هم نمی ماندندیم
و دگر حتی نوار های بهداشتی غزه را با ضبط دو لبه هم نمی شود گوش داد
که همه گوشها خونین و مالین و مثله است
و حرام اگر تو بخواهی با من بی هنر عشقبازی کنی
حیف تمام هنر هایم را دم در نجاری راستین , با صلیبی آویزاندم و بستی سنتی خریدم
و اکنون هنری ندارم که بخری و صلبی کنی و بروی ....
و بروی ...
بنده در درک مطلب ماندی و ندانستندی چه نوشتندی
دی.
بله
بله
بله