نموده ای مرا و نمایان نمی شوی
ماه نمیشوی
خواب را تعبیر یوز پارسی نمی شوی
خاتمه داده ای بر خاتم تمام نگین های مرتبت
تو روح را در دسته جارو ،روب نمی کنی
شسته ای مرا و انداخته ای بر دار
تا خشک شوم اما
آفتاب نمی شوی
نمایان نمیشه زورکی که نیست
فقط میگم: متاسفم
نمایان نمیشه زورکی که نیست
فقط میگم: متاسفم