دسته تو بردسته ی کلت
پیشانی من مهر نمازت
چشم تو سو به هدف
سینه ام معبد تنگ نگاهت
خاطرت خاطره هایم را زایاند و رفت
عمیقم من
خانه ام با تو عجب می خانه ایست
راه امن و مإمن هر دیوانه ایست
نیمه گمٰ،نیمه پیدا ،ژرف ژرف
گفتن از تو؛آیه ی دردانه ایست
چشم هایم روشن است،دور نیست
خون من دریای خیس باران خورده ایست
برف بر روی زمین سفره ایست
پیش مهرت عشق دنیا سخره ایست