فدای تمام بد بینی هایت
چگونه میتوانم از تو بنویسم
وقتی وفق مراد ما هیچ می بارد؟
اما هیچ نترس
این آلپرازولام ها را بردار و به شام بگریز
وانمود کن که بریده ای
آبلیمو شده ای
ماست و خیار باش اما در نهان خانه من
چیپس دروغ ماست بر ما
تمام روزمرگی شب را
کناره بوسه هایت طی میکنم
اما
کویر ها فراوان در پیش
کشته باریش
زنده ها بی ریش
ایمون زاید خوابیده
و من سالها در خواب
شعرهای قشنگی هستن.
همین وبلاگ رو دارم که توش بنویسیم و خودمون رو خالی کنیم.