انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

خزیده بودم آرام

در قاب تنهاییم

حرای بی انتهای بوسه ها

وای چقدر ملس میشوی

وقتی می باری

چقدر دلتنگ شیهه های پاره اتم

وحی تو در دلم نشست ام

قوزکم درد نمیکرد

گوزکم درد میکرد

گشادم و صدایت در گشادیم گم شده است

من از نوشتنت نمیبرم

من از فستیوال چرت آمده ام

چتکه ننداز

های ...!

چرا چرت میبافی

مگر خبرت نیست مبعوثم از هیچ به هیچ

گولتان میزنم از کفر به ایمان

از بد به گمراهی خوب فریب

چاه کنم

پیغمبر غم زده

غیور مرد گشاد

دلهره آور از بی بی چک

حامله ات هستم

سالهاست

پرییود نیستم

حامله ام

شیر ندارم گاوم

کاورم

کاغذت کو ؟؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد