وقتی میپیچم
در کوچه ها
باران کو؟
ابر کو؟
خورشید این هرزه بی حجاب کو؟
کو ،کجا؟
باران را دیدید؟
من مست تر از این خواب راهی ندارم
با رگ من در بستر شب
همپرسه ی انتهای بی همه چیز
بی تو دنیا رنگ خودش نیست
من رنگ راه حرا .
غار بعثت من
ای شکاف نهفته در تمام آیه های من
خدای چشمه های پر آبی من
برخیز وقتش است
هیچ نگو برخیز!
مبعوثت میکنم...