انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

دیشب یه آخوندی توی رادیو صحبت میکرد (برنامه سحری)در مورد دنیا دوستی و اینجور چیزا

یه شعری هم واسه مزین کردن فرمایشاتشان استفاده کردند که مصرع اولش رو یادم موند عیناً برای مزین کردن وبلاگ ازش استفاده می کنم

"دین به دنیا فروشان خر اند ..."

در ادامه این مصرع بنده هم اضافه میکنم


"دین به دنیا فروشان خر اند "

گاو نرند

صد سال کلاس اولند




اینه ها

این چیزاس که آدمو میسوزونه

حرفی نداریم برای گفتن و نوشتن، جز لعن دائم بر پروفسور و پیروان راستینش

امید آنکه در آتش خشم اجانبه بسوزند تا ما  جای ایشان را گرفته، ملت را چپاول کنیم.

خانه ضحاک آباد

حداقل مار به دوش

خاک بر سر ما

مارها تو کو.... مان فرو رفته

آخ روغن حیوانی ناب

شیر شتر خورده ی من

درد دارم 

انگار 

هرشب 

زفافم میکنند

از درد این 6000 تومان

که ریختم به حساب بانک صنعت و معدن

درود

آنان که معتقدند به آفتاب سلامی دوباره باید کرد

قطعاً نمی دانند که خواسته یا نا خواسته 

آنچه مهمتر است

نان روز است 

برای سکس نیمه شب

با دشمنان  تا دندان مسلح

و رفتن به مسلخی که سلاخش پرفسوری دیوانه است

راست ترین استوانه تاریخ را دارم

چنان که میل پرچم کیانی بوده و هست

و چنان ایستاده ام 

که بیضه ام رو به پایین است

خاک ها هم اگر از عراق بیایند

و اگر هزار با عقیمم کنند

باز هم تخمم را میپراکنم

مبان سر و پا های گم شده

سیاه چادر ها بر پا میکنم