با تمانای وصالت هر دم
دم من از دم تو گرم تر است
خانه ات خالی و مبهوت خدا
خواسته ام از دل تو صاف تر است
من به بی حرمتی ماه سر اپرده دریدم
دیشب مرگ من از دم مسیحایی تو
پاک تر است
اکنون تو را میخوابانم
و چنان با اسب شمر بر تو میتازم که ...
وای عمر سعد
کتیبه بارانی من
لشکر در خواب بیند ...
لاش
بر لاش نامه ای که بر تو نوشته ام
بگذار لاش
لاش کباب از نون
لواش
لاشک من
هر وقت حس لاشکی میکنی
آه بر شعر آلت های من
ببار ای لواشک
ماه پنجم فرحزاد
بگذار لاش
لاش