انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

ظالم از عشق تو درویش شدم

تا ابد با همه بیگانه و

با دیو ددان خویش شدم

همسنگر مطرب و گبر شدم

تا سر حد جنون مست و پریشان و پرخاش شدم

خامه نمودی به من و

من از خامه ی تو ریش شدم


ظالم از بهر خدایان عظیمت

نظری

پش از آنی که به صلیب دلت

عیسی حیلوله شوم

-----------------------------------------


 امروز دوبار نزذیک بود گیر بیفتم

اولیش رو با سر زبون در رفتم

دومیش رو با فشار دادن پدال گاز

دیگه از این کارا نمیکنم

باید ازش بخوام منو ببخشه آخه برا اون بد میشه

این چنین گذشت

در نیمه تاریک جهانم

عمری آغشته به غم

درد و تنهایی و مرگ

بسته تر از بخت، زبانم

نیمه عریان و لال و تهی

خوش ترین خاطراتم

آلوده به مرگ

دربان عشق بوده ام اما

دژ هایم همیشه آلوده به فنا و فتح


از ما

هر جا تنهایی را

تمام حس لمس نکردنت

تنها شدنم

همه را لمس کرده ام

تمام نبودن ها

سایه های تبر

قالب مرگ بر پیکر ما

نداشتنت

همه را لمس کرده ام

همه را از دم لیس زده ام

بوسه زده ام بر پیکر مرگ اما

هیچ چیز لطیف تر از بودنت نیست

با من باش


من سایه ای خواهم شد

فرگیر تر و گسترده تر سایه ی باغ

من وجودت را می لیسم

من شقایق را پاره خواهم کرد

خون خواهم ساخت

من پیامبر درنده خویان خونین بالم

خوابت را با من قسمت کن

چنگیز انگور میچیند وقتی می لیسم تو را

هرگز از مرگ شرمنده نبوده ام

هرگز

من چنگیزم و  تو رودابه ی خون آبه ی من

دلبر تن نازه ی من

با تو جهان سازه ی من