انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها
انتها و بوسه

انتها و بوسه

انتها رسیده ها


هر شب تجاوز به یک خاطره ...

جه بنویسی

و چه ننویسی

من تو را خط می زنم

تو را می کوشم که بپوشانمت

لباس تازه تردید


خاک را خط می زنم

و قلمم

مثل شخم تازه تو را می رویاند

از دل خاک های خشک


که کشته شده ایم


باز هم هجوم ریز گرد ها ...

باز من و شهر بی پشت و پناهم

باز کودکان در خطر

باز مردمان بی اثر

کاش میشد رفت اما

خانه دوست خراب خراب است هنوز ....