-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 19:06
خیلی وقته نیستم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 13:53
خیلی وقته متوجه شدم خدا فقط ناظم مدرسه منه و فقط میتونه حال منو بگیره بابا خدایا من متإهلم حداقل به زنم رحم کن به خدا ضد حال زدنم حدی داره ده ما هم بنده تیم یه کم به مام نگاه کن
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 20:05
مدیریت وبلاگ چیزی نیست مدیریت عشق مهمه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 خردادماه سال 1391 22:28
روحم شاد سالهاست خفته ام در خاک صدها سال پیش تر هنگامی که چشمانت را بستی حتی قبل از آن مرده بودم ای داد از این کهنه لباس چقدر دوستش داشتم سالهاست نو شده ام خدا رحمتم کند دوستت داشتم عاشقانه مثل بوقلمون در دیس خوابیده بودم در آبلیمو کبابم کردند فاتحه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 20:15
ریدم به این تیم فوتسال بابا گند زدن رفت وفتی شمس مربی تیم ملی بود اینجوری بازی نمیکردن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 خردادماه سال 1391 23:41
چند روزیه که دل و دماغ نوشتن ندارم آمار گزینش رو گرفتم قبول شدم فقط مونده مصاحبه احکام و قرآن خدا کنه قبول بشم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 18:57
کم کم دارم از گزینش نا امید میشم.فکر کنم ردم کردن اشکالی نداره خدا بزرگه
-
آه ای عشق دیرینه ی من
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 16:01
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 19:36
دیگر حتی نمی توانم به عکست خیره شوم که نای دیدن،نبودنت را هم ندارم تنها ،تنهایی محض بی تو دقیقه ها فاحشه اند و خسته تر از کوچه هام راه برو شاید به جای من از تنهاییمان گریه کردی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 12:54
هفته ها در خواب و خانه بی تو تنهایم اما عزلت تنهاییم مادر مرده ناتمام می ماند
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 10:43
و حقوقی که نمی ریزند
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 22:16
ریدم در چارچوب
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 17:37
نموده ای مرا و نمایان نمی شوی ماه نمیشوی خواب را تعبیر یوز پارسی نمی شوی خاتمه داده ای بر خاتم تمام نگین های مرتبت تو روح را در دسته جارو ،روب نمی کنی شسته ای مرا و انداخته ای بر دار تا خشک شوم اما آفتاب نمی شوی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1391 19:59
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1391 17:32
چهل سال پیش از اعزام ناظران دیدمت ناظرت بودم اما حاظرت نبودم در میان این همه ترشیده زنان و خیار شور های عقیم ما نان خشک میخوریم و دم نمیزنیم و اما چهل سال گذشته و من عاشقانه ات را لیس میزنم انگار آبنباتی از چوب نه از سفتی عشق راست می گفتی خم شده ام اما خودم میدانستم گم شده ام - رودبار هم دیگر به اندازه ی زیتونهایش مرا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1391 22:06
کمرنگ تر از خواب روزهایم حتی گرد و خاک زرات معلق عشقم وقتی نیستی چقدر کمرنگ تر می شوم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 20:34
با تو تمام چیز شعر های من رو به زوال میرود و واپسین تلاش من کار تباه می شود خواب دندانه دار ما با تو چه صاف می شود بام تمام خانه ها خیس گلاب میشود چشم تمنای منی آب زلال روشنی خانه ی رؤیای منی بی تو خراب می شود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 17:57
راه راه می شوم وقتی تو راه میروی دراز می شوم وقتی تو دور می شوی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 17:28
میخواهم بروم و ارواح عمه ام خواب کنم خاک نشوم خوب است!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 17:27
آنچه از آن دود بر نمی خیزد کَنده هایی است همه از جان من و تو کُنده ها عمه شدند خانه ی ویرانه شدند کوه شدند،راه شدند مست عزب اقلی شدند وای عرب وای عرب روده ی راست نداری راست روده که داری گنده نگوز!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1391 20:37
و اینچنین تو عاشق کردی و 25 کیلو ازافه وزن یافتم اکنون چگونه لاغر شوم اتوبس رفت خط 11 رفت شکمم روبه راهت رفت
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1391 08:43
یه بنده خدایی تو شهر ما خودشو پاره کرد از بس پول خرج کرد نماینده شه یه عالمه آدم ...مال هم دورش جمع شده بودن به حساب اینکه این برنده میشه و یه چیزی بهشون می ماسه دلم خنک شد.برنده نشده.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1391 21:50
دو سال تو تهران دانشجو بودم.تنها چیزی که باعث میشد از اونجا خوشم بیاد فقط و فقط خورشت قیمه های رستوران هاش بود.از وقتی که خورشت قیمه های اونجا رو خوردم،شدم عاشق دو آتیشه خورشت قیمه.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 17:30
چقدر گرد و خاک ابر ها را عقیم میکند!!!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 19:45
در قلب منی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 22:39
خیلی خوش میگذرد با تو جای تو خالی... چقدر حال میدهد با تو هستم جای تو خالی... نمی دانی داشتنت چقدر لذت دارد چقدر بروشنم میکنی عزیز جای تو خالی کاش جای من بودی و میدیدی چقدر خوبی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 00:43
آخرین لحظه بوسیدنت را دوست دارم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 20:48
هنگامی که رصدت میکرم از پشت پنجره و تو به تمام گنجشگ ها نگاه میکردی آه چقدر دلم برای بوسیدنت تنگ شده بود دلم خواب رفته بود اما تو بی دارش کردی کپه مرگم را گزاشته بودم که چیزم بر خواست و یک چیزی خواست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 00:43
ستاره های دنباله دار مثل گوسفندان دنبه دارند و ستاره ها مثل هیچ
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 00:41