این همه سر و دست شکسته اییم که چه؟؟؟
این همه چراغ روا و کون لق پیکان زده ایم که چه؟
این همه با پیکان کون لق روا زده اییم که چه
کل چه ها را اگر صف کنم
باز هم اندازه تمام افسوس هایم نمیشود
که امروز شد
کاش شدنت را میشد زود تر تأخیر انداخت
کاش
کاسه صبرت پر از آبگوشت بود و من پیاز