انتها و بوسه

انتها رسیده ها

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

هنگامی که رصدت میکرم

از پشت پنجره

و تو به تمام گنجشگ ها نگاه میکردی

آه چقدر دلم برای بوسیدنت تنگ شده بود

دلم خواب رفته بود اما

تو بی دارش کردی

کپه مرگم را گزاشته بودم

که چیزم بر خواست

و یک چیزی خواست

نظرات 2 + ارسال نظر
Haamed دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

چی برخاست چی خواست؟

یه چیز خوب- یه چیز خوب

Haamed دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

مرسی از شعر شما در مورد من. سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد