انتها و بوسه

انتها رسیده ها

انتها و بوسه

انتها رسیده ها

زندگی ساغر بود که ریخت

زندگی مهمان بود که رفت

زندگی باران بود که شد

من ماندم و ماندن تو

من شدم و گشتن تو

آبِ دیروز فرو شد به سراپای خیال

من از این دلتنگی خود مغرورم

من به تمام دربدری محتاجم

زندگی بود که بود

زندگی بود که نبود

یکی بود و هزار بود و نبود

اما دل شب تاریک است و دل من مهمان است

شب،شب مهتاب است

تا به تا خواهم ماند

رو به رو خواهم رفت

پشت سر خواهم شد

من فراموش خواهم کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد